|
پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 20:42 :: نويسنده : hana
حرف هایت همه زیبا و رویایی حاشا که عشق برایت بازی شد گفتی بیا و سیرآب شو در این عشق اما هدف از آب همان هوس بازی شد تمام محبتم را نثارت کردم شب و روز بی اعتنا شدی که محبتم برایت تکراری شد تو از من تن می خواستی و من روح تو را حکایت من و تو ، حکایت زن و عرب تازی شد برو با هر که می خواهی بمان که بعد از این جدایی از تو برایم حکم آزادی شد....! نظرات شما عزیزان:
|